امروزروزاول مهر
بدنبود..گذشت...
لیلاخانــــــم.... هـــــی... باشمام
سه شنبه که قراره بشی دوباره خانم ورزشـــــم
اون مانتوکه من خیلی دوس دارمابپـوش...
.
.
.
کاش میشددوباره این هارابگویم به تو ای غریبه اشنای من!!!!!
دوباره پاییــــــزشدومن..
بوی دوستانم را...بوی دستان لیــــــلارا... بوی قدم زدن بانفســـی را..بوی توپــــــ را..همه راحســــــ میکنم!!
اماای کــــــاش میشد مانندسالهای قبل بــــــوی
عشق لیــــــلی را هم حس کرد...
دلم برایت تنــــــگ است لیــــــــــــلای من...
میدانم که زیباترازتواحساسی مراهمراهی نمیکند...
ولی رفیق نیمه راهه من
چه کنم که تومرانمیخواهی..؟؟!!
خداونداتوچاره ای پیش بزار....
:
هیچ کس زنده نیست ... همه مردند
به من میگویی:
پیام اخریت رابرای یادگاری نگه داشتم
خانمی خواهشایادگاریم رانابودکن...
خاهش میکنم...